«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُۆْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» [1]
«ممكن است كسانى در این جهان اینگونه بیندیشند كه خداوند به ما انسانها عقل و اندیشه داده و در سایه خرد قادر هستیم مصالح و مفاسد خویش را ادراك كنیم و به دنبال آن به امورى كه مصلحت ما در آن است جامه عمل پوشیده و از امورى كه داراى مفسده و ضرر است اجتناب كنیم و در نتیجه هماى سعادت و خوشبختى را در آغوش كشیم و مدینه فاضله را بر روى كره خاكى ایجاد نمائیم. حال با این محاسبه، دیگر چه نیازى به ارسال رُسل و انزال كتب و وعده و وعیدهاى آسمانى و ... وجود دارد؟
ما معتقدیم كه با وجود عقل و شعور و اراده و علوم بشرى باز بشر نیاز به انبیاء دارد، نیاز به قانون آسمانى دارد و در هیچ عصرى بشر از حجت ظاهرى یعنى پیامبران و یا ادامه دهندگان راه آنان یعنى ائمه علیهم السلام بىنیاز نیست و بلكه با گذشت زمان احساس نیاز به آئین هاى آسمانى فزونى یافته و مضاعف مىگردد. » [2]
این مسأله آن قدر با اهمیت است که علمای بزرگ همچون خواجه نصیرالدین طوسی آن را در صدر مباحث بعثت انبیاء آورده اند. شاید با طرح چنین بحثی بتوان به امتنانی بودن بعثت پی برد؛ که خداوند برای ارسال رسل بر انسانها منت گذارده است. بنابراین در جواب این سۆال که «چرا خداوند بخاطر مبعوث کردن پیامبرانش بر عموم مردم منت نهاده است؟» باید گفت بخاطر اهمیت موضوں و اینکه فوائد و ثمرات و نتایج بسیاری بر آن مترتب است.